شهدای دهستان برون

معرفی دهستان و ارتباط بیشتر با دوستان

شهدای دهستان برون

معرفی دهستان و ارتباط بیشتر با دوستان

شهدای دهستان برون

آخرین مطالب

۱۲ مطلب با موضوع «آشنایی با ائمه معصومین علیهم السلام» ثبت شده است

با روضه ی حسین (ع)، نفس تازه می کنیم
وقتی هوای شهر نفسگیر می شود

روزها همچنان از پی هم می‌گذرند و دوباره محرم با آن حال و هوای سحرانگیزش از راه می‌رسد. دوباره عطر خوش حسینی به مشام می‌رسد و نوای «یاحسین»گوش جان را نوازش می‌دهد.

عاشورا نه یک حادثه که یک فرهنگ است، فرهنگى برخاسته از متن اسلام ناب که نقش حیاتى را در استحکام ریشه‌ها، رویش شاخه‌ها و رشد بار و برهاى آن ایفا کرده است. درباره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشته‏اند. اما شنیدن دلایل این قیام بزرگ، از زبان خود امام، شیرینی و حلاوت و بصیرت فراوانی، به دل‌وجان می‌بخشد.

1 ـ  امام حسین(ع) در مکه ضمن یادآوری وظیفه سنگین و تکلیف خطیر علما و بزرگان شهرها درباره پاسداری از کیان دین و اعتقادات مسلمانان و پیامدهای سکوت در برابر جنایات امویان، از خاموشی آنان در برابر سیاست‎های دین‌ستیزانه حاکمان اُموی انتقاد کرده و هرگونه همراهی و سازش با آنان را گناه نابخشودنی دانستند‎.


 2- ضمن وصیت‌نامه‌ای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمّد بن‌حنفیّه برای وی نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین بازگو کرد:

من نه از روی سرمستی و گستاخی و نه برای فساد و ستمگری حرکت کردم‎، بلکه تنها برای طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم. می‎خواهم امربه‌معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی‌طالب عمل کنم‎.


 3- حضرت در نامه‎ای که در زمان اقامت خویش در مکه در پاسخ دعوت به نامه‎های اشراف و بزرگان کوفه مبنی برآمدن به کوفه، نوشتند، فلسفه قیام خود را چنین بیان فرمودند: 

به جانم سوگند، پیشوا کسی است که به کتاب خدا عمل کند، عدل و داد را محقق سازد، معتقد به حقّ باشد، خود را به آنچه درراه خدا هست پایدار بدارد‎.

 

4  - حسین بن علی در نامه‎ای که ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همیاری و همراهی با وی کرده است، علّت و هدف از نهضت خویش را چنین بیان می‎کند:

من شمارا به کتاب خدا و سنّت پیامبرش می‎خوانم‎. همانا سنّت پیامبر(ص) از بین رفته است و بدعت زنده شده است‎.

و در جواب عبدالله بن مطیع می‏فرماید‎:

کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته‎اند به نزدشان بروم‎، چون امیدوارند (که با رهبری من) نشانه‌‎های حقّ زنده و بد‎عت‎ها نابود شود‎.

و نیز در نامه‎ای که به شیعیان بصره نوشتند، فرمودند:

من شمارا به زنده کردن نشانه‌های حقّ و نابود کردن بدعت‎ها می‎خوانم.


5 - ابا‎عبدالله در خطبه‌ای که پس از برخورد با حرّ بن‌یزید رِیاحی در منزل «بَیْضَه» ایراد فرمودند، انگیزه قیام خود را با استناد به فرمایش پیامبر ـ ص ـ، چنین بیان کردند‎:

ای مردم! رسول خدا(ص) فرمودند: کسی که فرمانروای ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهی را شکسته و با سنّت رسول خدا ـ ص ـ مخالفت ورزیده در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگری رفتار می‎کند، ولی در برابر او با کردار و گفتار خود برنخیزد، بر خدا است که او را در جایگاه (عذاب‌آور) آن ستمگر قرار دهد. ‎هان ای مردم‎! بدانید که این‎ها تن به فرمان‌بری از شیطان داده‎ و اطاعت از فرمان الهی را رها کرده‎ و فساد را نمایان ساخته و حدود خدا را تعطیل نموده‎اند، درآمدهای عمومی (بیت‌المال) مسلمانان را به خود اختصاص داده‎اند و حرام خدا را حلال و حلا‎لش را حرام کرده‎اند ‎و من شایسته‎ترین فرد برای تغییر دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم.


6 - ایشان در منزل «ذوحُسَم» در توجیه حرکت خویش چنین فرمودند:

آیا نمی‎بینید که به حقّ عمل نمی‎شود و از باطل بازداشته نمی‎شود؟ (در چنین شرایطی) باید مؤمن، به حقّ خواهان دیدار خدا باشد‎. من چنین مرگی را جز شهادت و زندگی با ظالمان را جز ننگ و خواری نمی‎بینم‎.


امام(ع) درباره ذلت ناپذیری خود به‌عنوان هدف دیگر از قیام خویش، بیانات دیگری نیز دارد، ازجمله در مقابل پیشنهاد عبیدالله که حضرت را بین کشته شدن و بین بیعت کردن با یزید مخیّر کرده بود، می‎فرماید:

«... هیهاتَ مِنَّا الذِلّه یأبی اللهُ ذلکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ المؤمنُونَ ...»

از ما دور باد که پستی را پیشه خود کنیم، (چراکه) خدا و رسول او از آن ابا دارند.


و نیز در جای دیگر فرمود: به خدا سوگند، من دستم را (به نشانه بیعت) همانند شخص خوار به آنان (پیروان یزید)  نمی‎دهم و همانند فرار بردگان، فرار نمی‎کنم.  

و باز فرمود: مرگ در عزت، بهتر از زندگی در ذلّت است.


محمدعلی عمرانی
۱۲ مهر ۹۵ ، ۰۹:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰

مبعث، عید شکوفایی خوشبوترین گل هستی، مبارک

محمدعلی عمرانی
۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰

روز مبعث, مبعث پیامبر

روز مبعث چه روزی است؟

 

مبعث

 

روز مَبْعَث بر پایهٔ باورهای اسلامی، روزی است که محمد، پیامبر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. مسلمانان معنقدند او در غار حرا، توسط جبرئیل و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند. محمد در این زمان چهل سال داشت و در مکه زندگی می‌کرد.

 

باور شیعیان

بر اساس باور شیعیان، محمد مصطفی در روز ۲۷ رجب عام الفیل، سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام مبعوث شد. شیعیان این روز را جشن می‌گیرند و در روایات اسلامی اعمال مستحبی برای روز مبعث پیش بینی شده‌است. دعا، نماز و غسل مستحب از اعمال این روز است.

 

باور اهل سنت

در نزد اهل سنت تاریخ دقیق بعثت پیامبر مشخص نیز ولی بعضی معتقدند که این واقعه در شب ۲۱ ماه رمضان بوده است. به دلیل نامعلوم بودن تاریخ، مبعث نزد اهل سنت جشن گرفته نمی‌شود.

 

روز مبعث چه روزیست؟

 

روز مَبْعَث، روزی است که حضرت محمد، پیامبر گرانقدر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. در تقویم هجری قمری، ۲۷ رجب روز مبعث است.

 

حضرت محمد مصطفی در روز (۲۷ رجب) سال ۴۰ عام الفیل، همزمان با سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام، در غار حرا، توسط (جبرئیل) و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند.

 

روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها می دادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند. آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخم هایی دل عاطفه ها را می خَست.

 

روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود.

محمدعلی عمرانی
۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۳۷ موافقین ۱ مخالفین ۰

محمدعلی عمرانی
۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰

میلاد سلطان مبارک باد 39


محمدعلی عمرانی
۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
نقشه های نقش بر آب شیطان

مامون از احضار امام رضا علیه السلام به مَرو، اهدافی را دنبال می کرد، اما امام رضا علیه السلام، با سیاست و کیاست، آن سفر را تبدیل به سفری پر از خیر و برکت برای شیعیان نمود. ایشان در ابتدای سفر عدم میل باطنی خود را به این سفر اعلام کرد. در نقطه نقطه این سفر، با سخنرانی های خود حقانیت خود و مذهب شیعه را به اثبات رساند. در مناظرات علمی نیز برتری علمی خود را بر سایر دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی به اثبات رساند. لذا مامون که با این برنامه مزورانه سعی در نابودی شیعه و کنترل امام شیعیان از طرفی و موجه ساختن چهره حکومت خود از طرف دیگر داشت، سرانجام ناکام از اهداف خود، مانند حکام گذشته راهی جز حذف امام برای خود نمی بیند و با این کار تمام آبروی خود را از دست می دهد.

سلام و عرض ادب بر سلطان
محمدعلی عمرانی
۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰

با سلام و تبریک پیشاپیش روز دختر و ولادت حضرت معصومه
روز دختر مصادف با ۲۵ مرداد ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختران [ ١ ذوالقعده ]

حضرت فاطمه معصومه (ع) در اوّلین روز ماه ذى القعده سال 173 هـ ق، 25 سال بعد از تولد حضرت امام رضا (ع) در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود. 

از میان فرزندان بزرگوار حضرت امام موسى بن جعفر(ع)، دو فرزند ایشان یعنى حضرت امام على بن موسى الرضا (ع) و حضرت فاطمه کبری (ع) ملقّب به معصومه، از ویژگی های خاص برخوردار بوده اند تا ادامه دهنده خطّ امامت بعد از پدر باشند.

آن حضرت به همراه امام رضا (ع) هر دو در دامان پاک یک مادر بزرگوار به نام حضرت نجمه خاتون (س) که از مهاجران مغرب بود، رشد و پرورش یافته اند. این در حالى است که پدر بزرگوارشان پیوسته در زندان هارون الرشید بسر مى بردند و سرانجام در همان زندان، هنگامى که حضرت معصومه (س) در سن ده سالگى بود، به شهادت رسیدند و از آن زمان به بعد حضرت معصومه (س) تحت مراقبت برادرش امام رضا (ع) قرار گرفت.[1]

حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است

اطلاق «معصومه» بر فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع)
نام حضرت معصومه، فاطمه است. در کتاب های روایی و تاریخی نیز، از آن حضرت با عنوان فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) یاد شده است،[2] امّا صدها سال است که آن حضرت با این لقب مشهور هستند،[3] و این لقب نزد ایرانیان تبدیل به اسم برای ایشان شده است.
حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود[4] نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است.[5]

لازم به ذکر است که عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،[6] می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود.

ورود حضرت معصومه (س) به قم
در سال 2ظ ظ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه خود بیاورند راهى خراسان شدند.

حضرت معصومه یک سال بعد از هجرت تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو، در سال 201 هجری قمری، به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت، به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. در شهر ساوه عده اى از مخالفان اهل بیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند، سر راه کاروان آنان را گرفته و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت (س) معصومه را نیز مسموم کردند.

عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود

به هر حال، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س) بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود، قصد شهر قم را نمود. حدوداً در روز 23 ربیع الاول سال 2ظ 1 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. و در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود در منزل «موسى بن خزرج» فرود آمدند و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.

آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگى کرد. محل زندگی و عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» بود که هم اکنون محل زیارت ارادت مندان آن حضرت است.[7]
محمدعلی عمرانی
۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰

امام صادق,احادیث  امام صادق,حدیث از امام صادق


حدیث اول :

من أحب لله و أبغض لله و أعطی لله فهو ممن کمل إیمانه .

امام جعفر صادق (ع) : هر که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمن دارد و برای خدا عطاء کند ، از کسانی است که ایمانش کامل است .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 189

حدیث دوم :

ان المسلمین یلتقیان ، فافضلهما أشدهما حبا لصاحبه .

امام جعفر صادق (ع) : از دو مسلمان که به هم برخورد می کند آن که دیگری را بیشتر دوست دارد بهتر است .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 193

حدیث سوم :

جعل الخیر کله فی بیت و جعل مفتاحه الزهد فی الدنیا .

امام جعفر صادق (ع) : همه خیر در خانه ای نهاده شده و کلیدش را زهد و بی رغبتی به دنیا قرار داده اند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 194

حدیث چهارم:

اذا أراد الله بعبد خیرا زهده فی الدنیا و فقهه فی الدین و بصره عیوبها و من أوتیهن فقد أوتی خیر الدنیا و الاخرة .

امام جعفر صادق (ع) : چون خدا خیر بنده ای را خواهد او را نسبت به دنیا بی رغبت و نسبت به دین دانشمند کند و به دنیا بینایش سازد و به هر که این خصلتها داده شود خیر دنیا و آخرت داده شده .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 196

حدیث پنجم:

خف الله کأنک تراه و إن کنت لا تراه فإنه یراک .

امام جعفر صادق (ع) : چنان از خدا بترس که گویا او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 110

حدیث ششم :

کان أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه یقول : أفضل العبادة العفاف .

امام جعفر صادق (ع) : امیرالمؤمنین علیه السلام  می فرمود : بهترین عبادت عفت است .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 125

حدیث هفتم :

قال رسول الله : من ترک معصیة لله مخافة الله تبارک و تعالی أرضاه الله یوم القیامة .

امام جعفر صادق (ع) : پیامبر خدا فرمود : هر که گناهی را برای خدا و ترس از او ترک کند خدا او را در روز قیامت خشنود گرداند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 128

حدیث هشتم :

قال الله تبارک و تعالی : ما تحبب إلی عبدی بأحب مما افترضت علیه .

امام جعفر صادق (ع) : خداوند متعال فرموده است : بنده من با چیزی محبوبتر از انجام واجبات به من دوستی نکند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 129

حدیث نهم :

العباد ثلاثة : قوم عبدوا الله عز و جل خوفا فتلک عبادة العبید و قوم عبدوا الله تبارک و تعالی طلب الثواب ، فتلک عبادة الأجراء و قوم عبدوا الله عز و جل حبا له فتلک عبادة الأحرار و هی أفضل العبادة .

امام جعفر صادق (ع) : عبادت کنندگان سه دسته اند : گروهی خدای متعال را از ترس عبادت کنند و این عبادت بردگان است ، گروهی خدای متعال را به طمع ثواب عبادت کنند و این عبادت مزدوران است . دسته ای خدای متعال را برای دوستیش عبادت کنند و این عبادت آزادگان و بهترین عبادت است .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 131

حدیث دهم :

إنما خلد أهل النار فی النار لأن نیاتهم کانت فی الدنیا أن خلدوا فیها أن یعصوا الله أبدا . و إنما خلد أهل الجنة فی الجنة لأن نیاتهم کانت فی الدنیا أن لو بقوا فیها أن یطیعوا الله أبدا ، فبالنیات خلد هؤلاء و هؤلاء . ثم تلا قوله تعالی : " قل کل یعمل علی شاکلته " قال : علی نیته .

امام جعفر صادق (ع) : اهل دوزخ از اینرو در دوزخ جاودان باشند که نیت داشتند اگر در دنیا جاودان باشند همیشه نافرمانی خدا کنند و اهل بهشت از اینرو در بهشت جاودان باشند که نیت داشتند اگر در دنیا باقی بمانند همیشه اطاعت خدا کنند پس این دسته و آن دسته به سبب نیت خویش جاودانی شدند ، سپس قول خدای تعالی را تلاوت نمود : بگو هرکس طبق طریقه خویش عمل می کند . فرمود : یعنی طبق نیت خویش .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 135 - 136

حدیث یازدهم :

لا تکرهوا إلی أنفسکم العبادة .

امام جعفر صادق (ع) : عبادت را به خود مکروه و ناپسند ندارید .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 137

حدیث دوازدهم :

ان الله عز و جل إذا أحب عبدا فعمل قلیلا جزاه بالقلیل الکثیر.

امام جعفر صادق (ع) : چون خدای تعالی بنده ای را دوست دارد و او عمل کوچکی انجام دهد ، خدا او را پاداش بزرگ دهد .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 137 – 138

حدیث سیزدهم :

الصبر رأس الایمان .

امام جعفر صادق (ع) : صبر سر ایمان است .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 140

حدیث چهاردهم :

ثلاث من علامات المؤمن : علمه بالله و من یحب و من یبغض .

امام جعفر صادق (ع) : سه چیز از علامات مؤمن است : شناختن خدا و شناختن دوستان و دشمنان خدا .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 192

حدیث پانزدهم :

من ابتلی من المؤمنین ببلاء فصبر علیه ، کان له مثل أجر الف شهید .

امام جعفر صادق (ع) : هر مؤمنی به بلائی گرفتار شود و صبر کند ، اجر هزار شهید برای اوست .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 146

حدیث شانزدهم :

محمد بن سلیمان الدیلمی عن أبیه قال : قلت لابی عبدالله - علیه السلام - فلان بن عبادته و دینه و فضله ! فقال : کیف عقله ؟ قلت : لا أدری : فقال : ان الثواب علی قدر العقل .

امام جعفر صادق (ع) : سلیمان دیلمی می گوید : به امام صادق - علیه السلام - عرض کردم فلانی در عبادت و دیانت و فضیلت چنین و چنان است . فرمود : عقلش چگونه است ؟ گفتم نمی دانم . فرمود : پاداش به اندازه عقل است .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 12

حدیث هفدهم :

أکمل الناس عقلا أحسنهم خلقا .

امام جعفر صادق (ع) : عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 27

حدیث هیجدهم :

قال رسول الله (ص ) : إنا معاشر الانبیاء أمرنا أن نکلم الناس علی قدر عقولهم .

امام جعفر صادق (ع) : پیامبر خدا (ص ) فرموده است:ما گروه پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه عقل خودشان سخن بگوئیم .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 27

حدیث نوزدهم :

قال رجل له - علیه السلام - ما العقل ؟ قال : ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان . قال : قلت : فالذی کان فی معاویة ؟ فقال : تلک النکراء ، تلک الشیطنة ، وهی شبیهة بالعقل ، و لیست بالعقل .

امام جعفر صادق (ع) : شخصی از امام صادق - علیه السلام - پرسید عقل چیست ؟ فرمود : چیزی است که به وسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید . آن شخص گوید : گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود ؟ فرمود : آن نیرنگ است ، آن شیطنت است ، آن نمایش عقل را دارد ، ولی عقل نیست .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 11

حدیث بیستم :

عبدالله بن سنان قال : ذکرت لابی عبدالله - علیه السلام - رجلا مبتلی بالوضوء و الصلاة و قلت : هو رجل عاقل ، فقال : أبو عبدالله و أی عقل له و هو یطیع الشیطان ؟ فقلت له : و کیف یطیع الشیطان ؟ فقلت له : سله هذا الذی یأتیه من أی شیء هو ؟ فانه یقول لک من عمل الشیطان .

امام جعفر صادق (ع) : ابن سنان گوید به حضرت صادق - علیه السلام - عرض کردم : مردی هست عاقل که گرفتار وسواس در وضو و نماز می باشد : فرمود چه عقلی که فرمانبری شیطان می کند ؟ گفتم : چگونه فرمان شیطان می برد ؟ فرمود از او بپرس وسوسه ای که به او دست می دهد از چیست ؟ قطعا به تو خواهد گفت از عمل شیطان است .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 13

حدیث بیست و یک :

قال - علیه السلام - : قال رسول الله : یا علی لا فقر أشد من الجهل ، لا مال أعود من العقل .

امام جعفر صادق (ع) : پیامبر خدا فرموده است : ای علی هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 30

حدیث بیست و دو :

لیس بین الایمان و الکفر الا قلة العقل قیل : و کیف ذاک یا ابن رسول الله ؟ قال : إن العبد یرفع رغبته الی مخلوق فلو أخلص نیته لله لأتاه الذی یرید فی أسرع من ذلک .

امام جعفر صادق (ع) : میان ایمان و کفر فاصله ای جز کم عقلی نیست . عرض شد : چگونه ای پسر پیغمبر ؟ فرمود : بنده خدا در حاجت خود متوجه مخلوق می شود ، در صورتی که اگر با خلوص نیت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزدیکتر از آن وقت به او رسد .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 32 – 33

حدیث بیست و سه :

اذا أراد الله بعبد خیرا فقهه فی الدین .

امام جعفر صادق (ع) : چون خدا خیر بنده ای خواهد ، او را در دین دانشمند کند .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 39

حدیث بیست و چهار :

لیس بین الایمان و الکفر الا قلة العقل قیل : و کیف ذاک یا ابن رسول الله ؟ قال : إن العبد یرفع رغبته الی مخلوق فلو أخلص نیته لله لأتاه الذی یرید فی أسرع من ذلک .

امام جعفر صادق (ع) : میان ایمان و کفر فاصله ای جز کم عقلی نیست . عرض شد : چگونه ای پسر پیغمبر ؟ فرمود : بنده خدا در حاجت خود متوجه مخلوق می شود ، در صورتی که اگر با خلوص نیت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزدیکتر از آن وقت به او رسد .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 32 - 33

حدیث بیست و پنج :

طلب العلم فریضة .

امام جعفر صادق (ع) : کسب دانش واجب است .

اصول کافی ، ج 1 ، ص 35

حدیث بیست و ششم :

من زار أخاه فی الله قال الله عز و جل : إیای زرت و ثوابک علی و لست أرضی لک ثوابا دون الجنة .

امام جعفر صادق (ع) : هر کسی که برای خدا از برادرش دیدن کند ، خدای متعال فرماید : مرا دیدن کردی و ثوابت بر من است و به ثوابی جز بهشت برایت خرسند نیستم .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 255

حدیث بیست و هفتم :

تصافحوا فإنها تذهب بالسخیمة .

امام جعفر صادق (ع) : با یکدیگر مصافحه کنید ، زیرا مصافحه کینه را می برد .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 264

حدیث بیست و هشتم :

لا یقبل رأس احد و لا یده إلا رسول الله أو من ارید به رسول الله صلی الله علیه و آله .

امام جعفر صادق (ع) : نباید سر یا دست کسی بوسیده شود مگر دست پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یا کسی که از او پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قصد شود .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 267

حدیث بیست  و نهم :

شیعتنا الرحماء بینهم ، الذین اذا خلوا ذکروا الله .

امام جعفر صادق (ع) : شیعیان ما با یکدیگر مهربانند ، چون تنها باشند خدا را یاد کنند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 268

حدیث سی ام :

من أحب الاعمال الی الله عز و جل إدخال السرور علی المؤمن : اشباع جوعته أو تنفیس کربته أو قضاء دینه .

امام جعفر صادق (ع) : از جمله دوست داشتنی ترین اعمال نزد خدای متعال شادی رسانیدن به مؤمن است و سیر کردن او از گرسنگی ، یا رفع گرفتاری او یا پرداخت بدهیش .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 276

حدیث سی و یک ام :

قال عن سدیر قال : قلت له - علیه السلام - هل یجزی الولد والده ؟ فقال : لیس له جزاء إلا فی خصلتین یکون الوالد مملوکا فیشتریه ابنه فیعتقه أو یکون علیه دین فیقضیه عنه .

امام جعفر صادق (ع) : سدیر گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم : آیا فرزند می تواند پدرش را پاداش دهد ؟ فرمود : پاداشی برای پدر نیست جز در دو صورت : پدر برده باشد و پسر او را بخرد و آزاد کند،پدر بدهی داشته باشد و پسر آن را بپردازد .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 237

حدیث سی و دوم :

شرف المؤمن قیام اللیل و عزه استغناؤه عن الناس .

امام جعفر صادق (ع) : شرافت مؤمن به شب زنده داری و عزتش به بی نیازی از مردم است .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 218

حدیث سی و سوم :

قیل له - علیه السلام - ای الاعمال أفضل ؟ قال : الصلاة لوقتها و بر الوالدین و الجهاد فی سبیل الله عز و جل .

امام جعفر صادق (ع) : به امام صادق علیه السلام عرض شد . کدام اعمال بهتر است ؟ فرمود : نماز در وقت و نیکی با پدر و مادر و جهاد در راه خدای متعال .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 231

حدیث سی و چهارم:

مثل الدنیا کمثل ماء البحر کلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتی یقتله .

امام جعفر صادق (ع) : دنیا مانند آب دریاست که هر چه شخص تشنه از آن بیشتر آشامد ، تشنگیش بیشتر شود تا او را بکشد .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 205

حدیث سی و پنجم :

من رضی من الله بالیسیر من المعاش رضی الله منه بالیسیر من العمل .

امام جعفر صادق (ع) : هر که به یک زندگی ساده از خدا راضی باشد خدا هم به عمل اندک او راضی شود .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 207

حدیث سی و ششم :

إن کان ما یکفیک یغنیک فأدنی ما فیها یغنیک و إن کان ما یکفیک لا یغنیک فکل ما فیها لا یغنیک .

امام جعفر صادق (ع) : اگر اندازه کفایت ، بی نیازت کند ، کمترین چیز دنیا بی نیازت کند و اگر اندازه کفایت بی نیازت نکند ، هر چه در دنیا هست بی نیازت نکند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 209

حدیث سی و هفتم :

لا تستقل ما یتقرب به إلی الله عز و جل و لو شق تمرة .

امام جعفر صادق (ع) : چیزی که مایه تقرب به خدای متعال است کوچک مشمار ، اگر چه پاره خرمایی باشد .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 212

حدیث سی و هشتم :

اذا هممت بشی ء من الخیر فلا تؤخره ، فان الله عز و جل ربما أطلع علی العبد و هو علی شیء من الطاعة فیقول : و عزتی و جلالی لا أعذبک بعدها أبدا و اذا هممت بسیئة فلا تعملها فانه ربما اطلع الله علی العبد و هو علی شیء من المعصیة فیقول : و عزتی و جلالی لا أغفر لک بعدها أبدا .

امام جعفر صادق (ع) : وقتی اراده کار خیری نمودی تأخیرش مینداز زیرا خدای متعال گاهی بر بنده مشرف می شود که او مشغول طاعتی است ، پس می فرماید : به عزت و جلالم سوگند که تو را پس از این هرگز عذاب نکنم و چون اراده گناهی کردی انجام مده ، زیرا گاهی خدا بر بنده مشرف می شود که او معصیتی انجام دهد ، پس می فرماید : به عزت و جلالم که تو را بعد از این دیگر نخواهم آمرزید .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 213

حدیث سی و نهم :

لو یعلم المؤمن ما له من الأجر فی المصائب لتمنی أنه قرض بالمقاریض .

امام جعفر صادق (ع) : اگر مؤمن پاداشی را که برای مصیبتها دارد بداند ، آرزو می کند که او را با قیچی تکه تکه کنند .

اصول کافی ، ج 3 ، ص 354

حدیث چهلم :

سئل النبی (ص ) : ما کفارة الاغتیاب قال : تستغفر الله لمن اغتبته کلما ذکرته .

امام جعفر صادق (ع) : از پیغمبر پرسیدند : کفاره غیبت چیست ؟ فرمود : برای آن کس که غیبتش کردی هر زمان به یادش افتادی از خدا طلب آمرزش کنی .

 

منبع:eteghadat

محمدعلی عمرانی
۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰

مختصری از زندگانى‌ حضرت امام صادق (ع)


1. امام‌ صادق‌ ( ع‌ )
حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السلام‌ رئیس‌ مذهب‌ جعفرى‌ ( شیعه‌ ) در روز 17ربیع‌ الاول‌ سال‌ 83 هجرى‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود .
پدرش‌ امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) و مادرش‌ "ام‌ فروه‌" دختر قاسم‌ بن‌ محمد بن‌ ابى‌ بکر مى‌باشد.
کنیه‌ آن‌ حضرت‌ : "ابو عبدالله‌" و لقبش‌ "صادق‌" است‌ . حضرت‌ صادق‌ تا سن‌ 12 سالگى‌ معاصر جد گرامیش‌ حضرت‌ سجاد بود و مسلما تربیت اولیه‌ او تحت‌ نظر آن‌ بزرگوار صورت‌ گرفته‌ و امام‌ ( ع‌ ) از خرمن‌ دانش‌ جدش‌ خوشه‌چینى‌ کرده‌ است‌ .
پس‌ از رحلت‌ امام‌ چهارم‌ مدت‌ 19 سال‌ نیز در خدمت‌ پدر بزرگوارش‌ امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) زندگى‌ کرد و با این‌ ترتیب‌ 31 سال‌ از دوران‌ عمر خود را در خدمت‌ جد و پدر بزرگوار خود که‌ هر یک‌ از آنان‌ در زمان‌ خویش‌ حجت‌ خدا بودند ، و از مبدأ فیض‌ کسب‌ نور مى‌نمودند گذرانید .
بنابراین‌ صرف‌ نظر از جنبه‌ الهى‌ و افاضات‌ رحمانى‌ که‌ هر امامى‌ آن‌ را دار مى‌باشد ، بهره‌مندى‌ از محضر پدر و جد بزرگوارش‌ موجب‌ شد که‌ آن‌ حضرت‌ با استعداد ذاتى‌ و شم‌ علمى‌ و ذکاوت‌ بسیار ، به‌ حد کمال‌ علم‌ و ادب‌ رسید و در عصر خود بزرگترین‌ قهرمان‌ علم‌ و دانش‌ گردید .
پس‌ از درگذشت‌ پدر بزرگوارش‌ 34 سال‌ نیز دوره‌ امامت‌ او بود که‌ در این‌ مدت‌ "مکتب‌ جعفرى‌" را پایه‌ریزى‌ فرمود و موجب‌ بازسازى‌ و زنده‌ نگهداشتن‌ شریعت‌ محمدى‌ ( ص‌ ) گردید .
زندگى‌ پر بار امام‌ جعفر صادق‌ ( ع‌ ) مصادف‌ بود با خلافت‌ پنج‌ نفر از بنى‌ امیه‌ ( هشام‌ بن‌ عبدالملک‌ - ولید بن‌ یزید - یزید بن‌ ولید - ابراهیم‌ بن‌ ولید - مروان‌ حمار ) که‌ هر یک‌ به‌ نحوى‌ موجب‌ تألم‌ و تأثر و کدورت‌ روح‌ بلند امام‌ معصوم‌ ( ع‌ ) را فراهم‌ مى‌کرده‌اند ، و دو نفر از خلفاى‌ عباسى‌ ( سفاح‌ و منصور ) نیز در زمان‌ امام‌ ( ع‌ ) مسند خلافت‌ را تصاحب‌ کردند و نشان‌ دادند که‌ در بیداد و ستم‌ بر امویان‌ پیشى‌ گرفته‌اند ، چنانکه‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) در 10 سال‌ آخر عمر شریفش‌ در ناامنى‌ و ناراحتى‌ بیشترى‌ بسر مى‌برد .
2. عصر امام‌ صادق‌ ( ع‌ )
عصر امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) یکى‌ از طوفانى‌ترین‌ ادوار تاریخ‌ اسلام‌ است‌ که‌ از یک‌ سواغتشاشها و انقلابهاى‌ پیاپى‌ گروههاى‌ مختلف‌ ، بویژه‌ از طرف‌ خونخواهان‌ امام‌ حسین‌ ( ع‌ ) رخ‌ مى‌داد ، که‌ انقلاب‌ "ابو سلمه‌" در کوفه‌ و "ابو مسلم‌" در خراسان‌ و ایران‌ از مهمترین‌ آنها بوده‌ است‌ .
و همین‌ انقلاب‌ سرانجام‌ حکومت‌ شوم‌ بنى‌ امیه‌ را برانداخت‌ و مردم‌ را از یوغ‌ ستم‌ و بیدادشان‌ رها ساخت‌ . لیکن‌ سرانجام‌ بنى‌ عباس‌ با تردستى‌ و توطئه‌ ، بناحق‌ از انقلاب‌ بهره‌ گرفته‌ و حکومت‌ و خلافت‌ را تصاحب‌ کردند . دوره‌ انتقال‌ حکومت‌ هزار ماهه‌ بنى‌ امیه‌ به‌ بنى‌ عباس‌ طوفانى‌ترین‌ و پر هرج‌ و مرج‌ ترین‌ دورانى‌ بود که‌ زندگى‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) را فراگرفته‌ بود .
و از دیگر سو عصر آن‌ حضرت‌ ، عصر برخورد مکتبها و ایده‌ئولوژیها و عصر تضاد افکار فلسفى‌ و کلامى‌ مختلف‌ بود ، که‌ از برخورد ملتهاى‌ اسلام‌ با مردم‌ کشورهاى‌ فتح‌ شده‌ و نیز روابط مراکز اسلامى‌ با دنیاى‌ خارج‌ ، به‌ وجود آمده‌ و در مسلمانان‌ نیز شور و هیجانى‌ براى‌ فهمیدن‌ و پژوهش‌ پدید آورده‌ بود .
عصرى‌ که‌ کوچکترین‌ کم‌ کارى‌ یا عدم‌ بیدارى‌ و تحرک‌ پاسدار راستین‌ اسلام‌ ، یعنى‌ امام‌ ( ع‌ ) ، موجب‌ نابودى‌ دین‌ و پوسیدگى‌ تعلیمات‌ حیات‌بخش‌ اسلام‌ ، هم‌ از درون‌ و هم‌ از بیرون‌ مى‌شد .
اینجا بود که‌ امام‌ ( ع‌ ) دشوارى‌ فراوان‌ در پیش‌ و مسؤولیت‌ عظیم‌ بر دوش‌ داشت‌ . پیشواى‌ ششم‌ در گیر و دار چنین‌ بحرانى‌ مى‌بایست‌ از یک‌ سو به‌ فکر نجات‌ افکار توده‌ مسلمان‌ از الحاد و بى‌دینى‌ و کفر و نیز مانع‌ انحراف‌ اصول‌ و معارف‌ اسلامى‌ از مسیر راستین‌ باشد ، و از توجیهات‌ غلط و وارونه‌ دستورات‌ دین‌ به‌ وسیله‌ خلفاى‌ وقت‌ جلوگیرى‌ کند .
علاوه‌ بر این‌ ، با نقشه‌اى‌ دقیق‌ و ماهرانه‌ ، شیعه‌ را از اضمحلال‌ و نابودى‌ برهاند ، شیعه‌اى‌ که‌ در خفقان‌ و شکنجه‌ حکومت‌ پیشین‌ ، آخرین‌ رمقها را مى‌گذراند ، و آخرین‌ نفرات‌ خویش‌ را قربانى‌ مى‌داد ، و رجال‌ و مردان‌ با ارزش‌ شیعه‌ یا مخفى‌ بودند ، و یا در کر و فر و زرق‌ و برق‌ حکومت‌ غاصب‌ ستمگر ذوب‌ شده‌ بودند ، و جرأت‌ ابراز شخصیت‌ نداشتند ، حکومت‌ جدید هم‌ در کشتار و بى‌عدالتى‌ دست‌ کمى‌ از آنها نداشت‌ و وضع‌ به‌ حدى‌ خفقان‌آور و ناگوار و خطرناک‌ بود که‌ همگى‌ یاران‌ امام‌ ( ع‌ ) را در معرض‌ خطر مرگ‌ قرار مى‌داد ، چنانکه‌ زبده‌هایشان‌ جزو لیست‌ سیاه‌ مرگ‌ بودند .
"جابر جعفى‌" یکى‌ از یاران‌ ویژه‌ امام‌ است‌ که‌ از طرف‌ آن‌ حضرت‌ براى‌ انجام‌ دادن‌ امرى‌ به‌ سوى‌ کوفه‌ مى‌رفت‌ . در بین‌ راه‌ قاصد تیز پاى‌ امام‌ به‌ او رسید و گفت‌ : امام‌ ( ع‌ ) مى‌گوید : خودت‌ را به‌ دیوانگى‌ بزن‌ ، همین‌ دستور او را از مرگ‌ نجات‌ داد و حاکم‌ کوفه‌ که‌ فرمان‌ محرمانه‌ ترور را از طرف‌ خلیفه‌ داشت‌ از قتلش‌ به‌ خاطر دیوانگى‌ منصرف‌ شد .
جابر جعفى‌ که‌ از اصحاب‌ سر امام‌ باقر ( ع‌ ) نیز مى‌باشد مى‌گوید : امام‌ باقر ( ع‌ ) هفتاد هزار بیت‌ حدیث‌ به‌ من‌ آموخت‌ که‌ به‌ کسى‌ نگفتم‌ و نخواهم‌ گفت‌ ...
او روزى‌ به‌ حضرت‌ عرض‌ کرد مطالبى‌ از اسرار به‌ من‌ گفته‌اى‌ که‌ سینه‌ام‌ تاب‌ تحمل‌ آن‌ را ندارد و محرمى‌ ندارم‌ تا به‌ او بگویم‌ و نزدیک‌ است‌ دیوانه‌ شوم‌ .
امام‌ فرمود : به‌ کوه‌ و صحرا برو و چاهى‌ بکن‌ و سر در دهانه‌ چاه‌ بگذار و در خلوت‌ چاه‌ بگو : حدثنى‌ محمد بن‌ على‌ بکذا وکذا ... ، ( یعنى‌ امام‌ باقر ( ع‌ ) به‌ من‌ فلان‌ مطلب‌ را گفت‌ ، یا روایت‌ کرد ) .
آرى‌ ، شیعه‌ مى‌رفت‌ که‌ نابود شود ، یعنى‌ اسلام‌ راستین‌ به‌ رنگ‌ خلفا درآید ، و به‌ صورت‌ اسلام‌ بنى‌ امیه‌اى‌ یا بنى‌ عباسى‌ خودنمایى‌ کند .
در چنین‌ شرایط دشوارى‌ ، امام‌ دامن‌ همت‌ به‌ کمر زد و به‌ احیا و بازسازى‌ معارف‌ اسلامى‌ پرداخت‌ و مکتب‌ علمى‌ عظیمى‌ به‌ وجود آورد که‌ محصول‌ و بازده‌ آن‌ ، چهار هزار شاگرد متخصص‌ ( همانند هشام‌ ، محمد بن‌ مسلم‌ و ... ) در رشته‌هاى‌ گوناگون‌ علوم‌ بودند ، و اینان‌ در سراسر کشور پهناور اسلامى‌ آن‌ روز پخش‌ شدند .
هر یک‌ از اینان‌ از طرفى‌ خود ، بازگوکننده‌ منطق‌ امام‌ که‌ همان‌ منطق‌ اسلام‌ است‌ و پاسدار میراث‌ دینى‌ و علمى‌ و نگهدارنده‌ تشیع‌ راستین‌ بودند ، و از طرف‌ دیگر مدافع‌ و مانع‌ نفوذ افکار ضد اسلامى‌ و ویرانگر در میان‌ مسلمانان‌ نیز بودند .
تأسیس‌ چنین‌ مکتب‌ فکرى‌ و این‌ سان‌ نوسازى‌ و احیاگرى‌ تعلیمات‌ اسلامى‌ ، سبب‌ شد که‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) به‌ عنوان‌ رئیس‌ مذهب‌ جعفرى‌ ( تشیع‌ ) مشهور گردد .
لیکن‌ طولى‌ نکشید که‌ بنى‌ عباس‌ پس‌ از تحکیم‌ پایه‌هاى‌ حکومت‌ و نفوذ خود ، همان‌ شیوه‌ ستم‌ و فشار بنى‌ امیه‌ را پیش‌ گرفتند و حتى‌ از آنان‌ هم‌ گوى‌ سبقت‌ را ربودند. .
امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) که‌ همواره‌ مبارزى‌ نستوه‌ و خستگى‌ناپذیر و انقلابیى‌ بنیادى‌ در میدان‌ فکر و عمل‌ بوده‌ ، کارى‌ که‌ امام‌ حسین‌ ( ع‌ ) به‌ صورت‌ قیام‌ خونین‌ انجام‌ داد ، وى‌ قیام‌ خود را در لباس‌ تدریس‌ و تأسیس‌ مکتب‌ و انسان‌ سازى‌ انجام‌ داد و جهادى‌ راستین‌ کرد .
3. جنبش‌ علمى‌
اختلافات‌ سیاسى‌ بین‌ امویان‌ و عباسیان‌ و تقسیم‌ شدن‌ اسلام‌ به‌ فرقه‌هاى‌ مختلف‌و ظ‌هور عقاید مادى‌ و نفوذ فلسفه‌ یونان‌ در کشورهاى‌ اسلامى‌ ، موجب‌ پیدایش‌ یک‌ نهضت‌ علمى‌ گردید . نهضتى‌ که‌ پایه‌هاى‌ آن‌ بر حقایق‌ مسلم‌ استوار بود .
چنین‌ نهضتى‌ لازم‌ بود ، تا هم‌ حقایق‌ دینى‌ را از میان‌ خرافات‌ و موهومات‌ و احادیث‌ جعلى‌ بیرون‌ کشد و هم‌ در برابر زندیقها و مادیها با نیروى‌ منطق‌ و قدرت‌ استدلال‌ مقاومت‌ کند و آراى‌ سست‌ آنها را محکوم‌ سازد . گفتگوهاى‌ علمى‌ و مناظ‌رات‌ آن‌ حضرت‌ با افراد دهرى‌ و مادى‌ مانند "ابن‌ ابى‌ العوجاء" و "ابو شاکر دیصانى‌" و حتى‌ "ابن‌ مقفع‌" معروف‌ است‌ .
به‌ وجود آمدن‌ چنین‌ نهضت‌ علمى‌ در محیط آشفته‌ و تاریک‌ آن‌ عصر ، کار هر کسى‌ نبود ، فقط کسى‌ شایسته‌ این‌ مقام‌ بزرگ‌ بود که‌ مأموریت‌ الهى‌ داشته‌ باشد و از جانب‌ خداوند پشتیبانى‌ شود ، تا بتواند به‌ نیروى‌ الهام‌ و پاکى‌ نفس‌ و تقوا وجود خود را به‌ مبدأ غیب‌ ارتباط دهد ، حقایق‌ علمى‌ را از دریاى‌ بیکران‌ علم‌ الهى‌ به‌ دست‌ آورد ، و در دسترس‌ استفاده‌ گوهرشناسان‌ حقیقت‌ قرار دهد .
تنها وجود گرامى‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مى‌توانست‌ چنین‌ مقامى‌ داشته‌ باشد ، تنها امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) بود که‌ با کناره‌گیرى‌ از سیاست‌ و جنجالهاى‌ سیاسى‌ از آغاز امامت‌ در نشر معارف‌ اسلام‌ و گسترش‌ قوانین‌ و احادیث‌ راستین‌ دین‌ مبین‌ و تبلیغ‌ احکام‌ و تعلیم‌ و تربیت‌ مسلمانان‌ کمر همت‌ بر میان‌ بست‌ .
زمان‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) در حقیقت‌ عصر طلایى‌ دانش‌ و ترویج‌ احکام‌ و تربیت‌ شاگردانى‌ بود که‌ هر یک‌ مشعل‌ نورانى‌ علم‌ را به‌ گوشه‌ و کنار بردند و در "خودشناسى‌" و "خداشناسى‌" مانند استاد بزرگ‌ و امام‌ بزرگوار خود در هدایت‌ مردم‌ کوشیدند .
در همین‌ دوران‌ درخشان‌ - در برابر فلسفه‌ یونان‌ - کلام‌ و حکمت‌ اسلامى‌ رشد کرد و فلاسفه‌ و حکماى‌ بزرگى‌ در اسلام‌ پرورش‌ یافتند . همزمان‌ با نهضت‌ علمى‌ و پیشرفت‌ دانش‌ بوسیله‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) در مدینه‌ ، منصور خلیفه‌ عباسى‌ که‌ از راه‌ کینه‌ و حسد ، به‌ فکر ایجاد مکتب‌ دیگرى‌ افتاد که‌ هم‌ بتواند در برابر مکتب‌ جعفرى‌ استقلال‌ علمى‌ داشته‌ باشد و هم‌ مردم‌ را سرگرم‌ نماید و از خوشه‌چینى‌ از محضر امام‌ ( ع‌ ) بازدارد .
بدین‌ جهت‌ منصور مدرسه‌اى‌ در محله‌ "کرخ‌" بغداد تأسیس‌ نمود . منصور در این‌ مدرسه‌ از وجود ابو حنیفه‌ در مسائل‌ فقهى‌ استفاده‌ نمود و کتب‌ علمى‌ و فلسفى‌ را هم‌ دستور داد از هند و یونان‌ آوردند و ترجمه‌ نمودند ، و نیز مالک‌ را - که‌ رئیس‌ فرقه‌ مالکى‌ است‌ - بر مسند فقه‌ نشاند ، ولى‌ این‌ مکتبها نتوانستند وظ‌یفه‌ ارشاد خود را چنانکه‌ باید انجام‌ دهند .
امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) مسائل‌ فقهى‌ و علمى‌ و کلامى‌ را که‌ پراکنده‌ بود ، به‌ صورت‌ منظم‌ درآورد ، و در هر رشته‌ از علوم‌ و فنون‌ شاگردان‌ زیادى‌ تربیت‌ فرمود که‌ باعث‌ گسترش‌ معارف‌ اسلامى‌ در جهان‌ گردید . دانش‌گسترى‌ امام‌ ( ع‌ ) در رشته‌هاى‌ مختلف‌ فقه‌ ، فلسفه‌ و کلام‌ ، علوم‌ طبیعى‌ و ... آغاز شد . فقه‌ جعفرى‌ همان‌ فقه‌ محمدى‌ یا دستورهاى‌ دینى‌ است‌ که‌ از سوى‌ خدا به‌ پیغمبر بزرگوارش‌ از طریق‌ قرآن‌ و وحى‌ رسیده‌ است‌ .
بر خلاف‌ سایر فرقه‌ها که‌ بر مبناى‌ عقیده‌ و رأى‌ و نظر خود مطالبى‌ را کم‌ یا زیاد مى‌کردند ، فقه‌ جعفرى‌ توضیح‌ و بیان‌ همان‌ اصول‌ و فروعى‌ بود که‌ در مکتب‌ اسلام‌ از آغاز مطرح‌ بوده‌ است‌ .
ابو حنیفه‌ رئیس‌ فرقه‌ حنفى‌ درباره‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) گفت‌ :

من‌ فقیه‌تر از جعفرالصادق‌ کسى‌ را ندیده‌ام‌ و نمى‌شناسم‌ . فتواى‌ بزرگترین‌ فقیه‌ جهان‌ تسنن‌ شیخ‌ محمد شلتوت‌ رئیس‌ دانشگاه‌ الازهر مصر که‌ با کمال‌ صراحت‌ عمل‌ به‌ فقه‌ جعفرى‌ را مانند مذاهب‌ دیگر اهل‌ سنت‌ جایز دانست‌ - در روزگار ما - خود اعترافى‌ است‌ بر استوارى‌ فقه‌ جعفرى‌ و حتى‌ برترى‌ آن‌ بر مذاهب‌ دیگر . و اینها نتیجه‌ کار و عمل‌ آن‌ روز امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) است‌ .
در رشته‌ فلسفه‌ و حکمت‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) همیشه‌ با اصحاب‌ و حتى‌ کسانى‌ که‌ از دین‌ و اعتقاد به‌ خدا دور بودند مناظ‌راتى‌ داشته‌ است‌ . نمونه‌اى‌ از بیانات‌ امام‌ ( ع‌ ) که‌ در اثبات‌ وجود خداوند حکیم‌ است‌ ، به‌ یکى‌ از شاگردان‌ واصحاب‌ خود به‌ نام‌ "مفضل‌ بن‌ عمر" فرمود که‌ در کتابى‌ به‌ نام‌ "توحید مفضل‌" هم‌ اکنون‌ در دست‌ است‌ .
مناظ‌رات‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) با طبیب‌ هندى‌ که‌ موضوع‌ کتاب‌ "اهلیلجه‌" است‌ نیز نکات‌ حکمت‌آموز بسیارى‌ دارد که‌ گوشه‌اى‌ از دریاى‌ بیکران‌ علم‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) است‌ . براى‌ شناسایى‌ استاد معمولا دو راه‌ داریم‌ ، یکى‌ شناختن‌ آثار و کلمات‌ او ، دوم‌ شناختن‌ شاگردان‌ و تربیت‌شدگان‌ مکتبش‌ .
کلمات‌ و آثار و احادیث‌ زیادى‌ از حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) نقل‌ شده‌ است‌ که‌ ما حتى‌ قطره‌اى‌ از دریا را نمى‌توانیم‌ به‌ دست‌ دهیم‌ مگر "نمى‌ از یمى‌" . اما شاگردان‌ آن‌ حضرت‌ هم‌ بیش‌ از چهار هزار بوده‌اند ، یکى‌ از آنها "جابر بن‌ حیان‌" است‌ . جابر از مردم‌ خراسان‌ بود .
پدرش‌ در طوس‌ به‌ داروفروشى‌ مشغول‌ بود که‌ به‌ وسیله‌ طرفداران‌ بنى‌ امیه‌ به‌ قتل‌ رسید . جابر بن‌ حیان‌ پس‌ از قتل‌ پدرش‌ به‌ مدینه‌ آمد . ابتدا در نزد امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) و سپس‌ در نزد امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) شاگردى‌ کرد . جابر یکى‌ از افراد عجیب‌ روزگار و از نوابغ‌ بزرگ‌ جهان‌ اسلام‌ است‌ .
در تمام‌ علوم‌ و فنون‌ مخصوصا در علم‌ شیمى‌ تألیفات‌ زیادى‌ دارد ، و در رساله‌هاى‌ خود همه‌ جا نقل‌ مى‌کند که‌ ( جعفر بن‌ محمد ) به‌ من‌ چنین‌ گفت‌ یا تعلیم‌ داد یا حدیث‌ کرد . از اکتشافات‌ او اسید ازتیک‌ ( تیزآب‌ ) و تیزاب‌ سلطانى‌ و الکل‌ است‌ .
وى‌ چند فلز و شبه‌ فلز را در زمان‌ خود کشف‌ کرد . در دوران‌ "رنسانس‌ اروپا" در حدود 30. رساله‌ از جابر به‌ زبان‌ آلمانى‌ چاپ‌ و ترجمه‌ شده‌ که‌ در کتابخانه‌هاى‌ برلین‌ و پاریس‌ ضبط است‌ .
حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) بر اثر توطئه‌هاى‌ منصور عباسى‌ در سال‌ 148 هجرى‌ مسموم‌ و در قبرستان‌ بقیع‌ در مدینه‌ مدفون‌ شد . عمر شریفش‌ در این‌ هنگام‌ 65 سال‌ بود . از جهت‌ اینکه‌ عمر بیشترى‌ نصیب‌ ایشان‌ شده‌ است‌ به‌ "شیخ‌ الائمه‌" موسوم‌ است‌ .
حضرت‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) هفت‌ پسر و سه‌ دختر داشت‌ .پس‌ از حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مقام‌ امامت‌ بنا به‌ امر خدا به‌ امام‌ موسى‌ کاظ‌م‌ ( ع‌ ) منتقل‌ گردید .دیگر از فرزندان‌ آن‌ حضرت‌ اسمعیل‌ است‌ که‌ بزرگترین‌ فرزند امام‌ بوده‌ و پیش‌ از وفات‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) از دنیا رفته‌ است‌ . طایفه‌ اسماعیلیه‌ به‌ امامت‌ وى‌ قائلند .
4. خلق‌ و خوى‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ )
حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مانند پدران‌ بزرگوار خود در کلیه‌ صفات‌ نیکو و سجایاى‌ اخلاقى‌ سرآمد روزگار بود . حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) داراى‌ قلبى‌ روشن‌ به‌ نور الهى‌ و در احسان‌ و انفاق‌ به‌ نیازمندان‌ مانند اجداد خود بود . داراى‌ حکمت‌ و علم‌ وسیع‌ و نفوذ کلام‌ و قدرت‌ بیان‌ بود .
با کمال‌ تواضع‌ و در عین‌ حال‌ با نهایت‌ مناعت‌ طبع‌ کارهاى‌ خود را شخصا انجام‌ مى‌داد ، و در برابر آفتاب‌ سوزان‌ حجاز بیل‌ به‌ دست‌ گرفته‌ ، در مزرعه‌ خود کشاورزى‌ مى‌کرد و مى‌فرمود : اگر در این‌ حال‌ پروردگار خود را ملاقات‌ کنم‌ خوشوقت‌ خواهم‌ بود ، زیرا به‌ کد یمین‌ و عرق‌ جبین‌ آذوقه‌ و معیشت‌ خود و خانواده‌ام‌ را تأمین‌ مى‌نمایم‌ .
ابن‌ خلکان‌ مى‌نویسد : امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) یکى‌ از ائمه‌ دوازده‌گانه‌ مذهب‌ امامیه‌ و از سادات‌ اهل‌ بیت‌ رسالت‌ است‌ .
از این‌ جهت‌ به‌ وى‌ صادق‌ مى‌گفتند که‌ هر چه‌ مى‌گفت‌ راست‌ و درست‌ بود و فضیلت‌ او مشهورتر از آن‌ است‌ که‌ گفته‌ شود . مالک‌ مى‌گوید : با حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) سفرى‌ به‌ حج‌ رفتم‌ ، چون‌ شترش‌ به‌ محل‌ احرام‌ رسید ، امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) حالش‌ تغییر کرد ، نزدیک‌ بود از مرکب‌ بیفتد و هر چه‌ مى‌خواست‌ لبیک‌ بگوید ، صدا در گلویش‌ گیر مى‌کرد . به‌ او گفتم‌ : اى‌ پسر پیغمبر ، ناچار باید بگویى‌ لبیک‌ ، در جوابم‌ فرمود : چگونه‌ جسارت‌ کنم‌ و بگویم‌ لبیک‌ ، مى‌ترسم‌ خداوند در جوابم‌ بگوید : لا لبیک‌ ولا سعدیک‌ .
منبع:aviny.com

محمدعلی عمرانی
۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰

پاسخ حضرت علی (ع) به 4 سوال که از ایشان پرسیدند :واجب و واجبتر چیست؟ نزدیک و نزدیکتر کدامند؟ عجیب و عجیبتر چیست؟سخت و سختتر کدامند؟ را در این گزارش بخوانید.

واجب ،نزدیک ،عجیب و سخت در کلام امام علی (ع)

 از حضرت علی (ع) پرسیدند :


واجب و واجبتر چیست؟ نزدیک و نزدیکتر کدامند؟ عجیب و عجیبتر چیست؟سخت و سختتر کدامند؟


حضرت فرمودند:


1- واجب، "اطاعت از خدا" و واجب تر از آن، "ترک گناه" است


اطاعت یعنی فرمانبرداری، و مطیع یعنی فرمانبردار. بنابراین، در هر اطاعتی باید کسی فرمان بدهد و کس دیگری فرمانبرداری کند.


خداوند متعال به عنوان آفریدگار و مالک همه نظام هستی، تنها موجودی است که اطاعتش بر همه مخلوقات واجب و لازم است.


این حکم درباره هر کس که او تعیین کند نیز صادق است.


در قرآن کریم آیات متعددی پیرامون فواید اطاعت از خداوند وجود دارد. در سوره نساء آیه13 چنین آمده است:«هر کس خدا و رسولش را اطاعت کند خداوند او را در بهشت‌هایی که رودها از زیر درختانش جاری است داخل می‌کند.» و در آیه 69 از همین سوره چنین آمده:«هرکس فرمانبردار خدا و رسول الله باشد همنشین کسانی است که خداوند بر آنها نعمت ارزانی داشته است.» (یعنی پیامبران و صدیقین و شهیدان و صالحان.) در آیات 52 سوره نور و 71 سوره احزاب نیز چنین آمده:«هر کس از خدا و رسولش اطاعت کند اهل سعادت و رستگاری است.»


چه کنیم که معصیت نکنیم؟


انجام طاعت و ترک معصیت به حسب ظاهر مشکل است، و سلمان شدن مشکل، بلکه کالمحال است، و لذا غیر از معصومین علیهم السّلام همه به ترک طاعت و فعل معصیت مبتلا هستیم و معصوم بودن مثل این که نشدنی است، ولی در افراد بشر، شمر هم بسیار است؛ اما آیا چیزی هست که مطلب را آسان کند؟


از اموری که خیلی سَهْلُ المَۆوُنة و آسان است ولو عمل بر خلاف قول باشد این است که انسان ملاحظه کند و ببیند اگر ملتزم به طاعت و تارک معصیت باشد، آیا حال او مثل صورتی است که ترک طاعت و فعل معصیت می کند و آیا این حال مثل حالت اول است، یا خیر؟


در اطاعت اوامر الهی و نیز در معصیت و به فرمان شیطان و نفس بودن، امر دایر است بین این که با کسی که حیات و ممات، غنا و فقر و مرض و صحّت و مریض خانه و دکتر و خزانه و ثروت و... به دست او است؛ مجالست کنیم یا با کسی که هیچ ندارد؟! انسان کدام را اختیار می کند و محبّت وجدانیه (نه به حسب خوف نار یا شوق بهشت) با کدام طرف است؟


به حسب ظاهر بنده ی مطیع، پشتیبانش مثل کوه، محکم و استوار و منبع همه ی خیرات است، و بنده ی عاصی پشتیبانش محتاج تر از او و دشمن دانایی (شیطان) است که از دوست نادان بدتر است و صلاحدیدش تمام به زیان او است.


هرکس دنیا را دوست بدارد،کبر(بزرگ بینی)را به ارث میبرد و هر که دنیا را تحسین کند، حرص (آزمندی) را به ارث میبرد و هر کس دنیا را طلب کند،دنیا او را به طمع می کشاند و هر که دنیا را بستاید،او را به ریا(خودنمایی)می اندازد و هر کس دنیا خواهی کند،او را دچار خود پسندی میکند و هر که به دنیا دل ببندد و به آن ارام بگیرد،او را به غفلت دچار میکند


نظیر شخصی که نزد کسی رفت تا او را از فقر و فشار و ناراحتی روزگار نجات دهد، او گفت: شایسته ترین کار برای شما اقدام به مرگ و خودکشی است! صلاح دیدش از این قبیل است که بگوید: صلاح و نجات شما در این است که قرص مرگ آور یا خواب آور بخورید تا راحت شوید! بنابراین، ما در عزم به طاعت عازم به رفاقت و دوستی و همنشینی با غنیّ قادر و دانای کریم هستیم، و در عزم بر معصیت عازم به رفاقت و همنشینی با فقیر عاجز جاهل و لئیم.


اگر این معنا را درست تشخیص دهیم و بفهمیم و به طور واضح و روشن باور کنیم، خواهیم فهمید که در اطاعت سود برده ایم، نه زیان و خسارت؛ به دلیل این که دیده ایم افرادی «وَأُحْیِ الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ»(سوره ی آل عمران، آیه ی 49)؛ (مردگان را به اذن خدا زنده می کنم.) و کراماتی از این قبیل را داشته اند و شدنی است و محال نیست و اختصاص به انبیا علیهم السّلام هم ندارد، بلکه هر که از آن ها متابعت کند، می تواند از این راه به مقامات و کمالات و کرامات آن ها دست یابد، البته بدون تحدّی نبوّت و کذابیّت مدّعی آن؛ پس اگر انسان یقین کند و برای او واضح و آشکار شود که در طاعت، با غنی و قادر و کریم و... رفاقت کرده و در معصیت با عاجزتر و محتاجتر از خود، طبعا هیچ گاه به معصیت تمایل پیدا نمی کند و از قصر شاهنشاهی و از کنار هر گونه ناز و نعمت و آبادی و آسایش به کاروانسرای خرابه و ویرانه نمی رود و با صاحب آن رفیق و همنشین نمی شود، در حالی که خود آن صاحبخانه هم راضی نیست که رفیق او و با او باشیم، و از هر چیز محروم گردیم!


بنابراین، برای تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت راهی جز این نداریم که متوجّه شویم و یقین کنیم که طاعت، نزدیکی به تمام نعمت ها و خوشی ها و دارایی ها و عزّت ها و... است، و معصیت، عبارت است از محرومیّت و ناخوشی و نداری و ذلت و...


به حسب ظاهر بنده ی مطیع، پشتیبانش مثل کوه، محکم و استوار و منبع همه ی خیرات است، و بنده ی عاصی پشتیبانش محتاج تر از او و دشمن دانایی (شیطان) است که از دوست نادان بدتر است و صلاحدیدش تمام به زیان او است


2- نزدیک، "قیامت" و نزدیک تر از آن، "مرگ" است


انسان هایى که مرگ را باور دارند و دائماً به یاد آن هستند، رفتار و گفتار آنان، سمت و سوى زهدورزى و پرهیزکارى پیدا مى کند.


امام صادق(علیه السلام)فرمود:


أکْثِرْ ذِکْرَ الموتِ فَإنَّهُ لَمْ یُکْثِر عَبْدٌ ذِکْرَ الموتِ إلاّ زَهَدَ فى الدّنیا.


همواره به یاد مرگ باش، زیرا کسى به یاد مرگ نمى افتد مگر آن که به دنیا زاهد مى گردد.


آثار یاد مرگ و قیامت


1 ـ زنده شدن دل و آسان شدن مرگ:


پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: زیـاد بـه یـاد مـرگ بـاشـیـد، پـس بـنـده اى کـه زیـاد بـه یـاد مـرگ بـاشـد خـداونـد دل او را زنده و مرگ را بر او آسان مى کند.


2 ـ بى اعتنایى به دنیا و آمرزش گناهان:


رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در جاى دیگر، پس از تأکید نسبت به (یاد مرگ بودن) فرمود:


(همانا، بسیار به یاد مرگ بودن، گناهان را پاک مى کند و (انسان را) در دنیا زاهد بار مى آورد. اگـر هـنـگـام بى نیازى به یاد مرگ بیفتید (احساس) بى نیازى را نابود مى کند و اگر هنگام فقر به یاد آن بیفتید شما را به زندگى تان، راضى مى نماید. حضرت على (علیه السلام) نیز فرمود: کسى که مرگ را یاد کند، به کم از دنیا رضایت مى دهد.


3 ـ بیدارى از غفلت و نابودى شهوات:


امام صادق (علیه السلام) فرمود: یـاد مـرگ شـهـوتـهـا را در نـفـس مـى مـیـرانـد، ریـشـه هـاى غـفـلت را مـى کـنـد، دل را به وعده هاى خداوند تقویت و طبع را رقیق مى کند و نشانه هاى هواى نفس را مى شکند. بـنابراین، هر کس بیشتر از دیگران به یاد مرگ باشد، از همه زیرکتر است.


امام صادق (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) چنین نقل مى کند: زیرکترین مردم کسى است که شدیدتر (و بیشتر) به یاد مرگ باشد.

دنیا پرستی


3- عجیب، "دنیا" و عجیب تر از آن، "محبت دنیا"ست


پیامبر اکرم صلی الله و علیه واله:همانا محبت دنیا در هیچ قلبی جای نمیگیرد مگر این که آن را به سه چیز گرفتار سازد:مشغولیتی که هیچ گاه رنج آن پایان نمی پذیرد،فقری که هیچ وقت بی نیازی را درک نمیکند و آرزویی که هرگز به پایان نمیرسد.«بحار/ج77/ص188»   


هرکس دنیا را دوست بدارد،کبر(بزرگ بینی)را به ارث میبرد و هر که دنیا را تحسین کند،حرص(آزمندی)را به ارث میبرد و هر کس دنیا را طلب کند،دنیا او را به طمع می کشاند و هر که دنیا را بستاید،او را به ریا(خودنمایی)می اندازد و هر کس دنیا خواهی کند،او را دچار خود پسندی میکند و هر که به دنیا دل ببندد و به آن ارام بگیرد،او را به غفلت دچار میکند. «بحار/ج73/ص105»


4- سخت، "قبر" است و سخت تر از آن، "دست خالی به قبر رفتن" است


یاد قبر و قیامت و همین طور مرگ و حساب، در فاصله گرفتن انسان از دنیا و سازندگی روح انسان، نقش مهمّی دارد؛ از این گذشته، عامل تعیین‌کننده‌ای است برای آمادگی مرگ و قیامت که در روایات از آن به «استعداد للموت» یاد شده است؛ به ویژه اگر نیازهای آن عالم بیان شود.


برای تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت راهی جز این نداریم که متوجّه شویم و یقین کنیم که طاعت، نزدیکی به تمام نعمت ها و خوشی ها و دارایی ها و عزّت ها و... است، و معصیت، عبارت است از محرومیّت و ناخوشی و نداری و ذلت و...


پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: « قبر هر روز با پنج جمله، ندا می‌دهد: من خانة تنهایی هستم، پس انیس وهمرازی به سوی من بیاورید. من خانة تاریکی هستم، پس به سوی من چراغ همراه آورید. من خانه خاکی هستم پس فرش همراه داشته باشید، من خانه فقر و نداری هستم، پس [سرمایه و] گنج همراه بیاورید و من خانة مارها هستم پس پادزهر با خود حمل کنید؛ اما هم راز، تلاوت قرآن می‌باشد، امّا چراغ [قبر] پس نماز شب است،و اما فرش، پس عمل نیک، و گنج [عالم قبر] [کلمه توحید و گفتن] لا اِله اِلّا الله است، و پادزهر آن، صدقه است].مجموعه ورّام، ابی الحسین ورام، ص200 و الدعوات، قطب الدین الراوندى، مدرسة الامام المهدی4، قم، 1407 ق، ص258]


کارهای مفید برای پس از مرگ


امام صادق(علیه السلام) فرمود: «سِتُّ خِصَالٍ یَنْتَفِعُ بِهَا الْمُۆْمِنُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ وَلَدٌ صَالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ مُصْحَفٌ یُقْرَأُ مِنْهُ وَ قَلِیبٌ یَحْفِرُهُ وَ غَرْسٌ یَغْرِسُهُ وَ صَدَقَةُ مَاءٍ یُجْرِیهِ وَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ یُۆْخَذُ بِهَا بَعْدَهُ؛[ بحار الانوار، ج71، ص257 و امالى، شیخ صدوق، ص143و الحکم الزاهره، علی رضا صابرى، ج1، ص377,]


مۆمن از شش [عمل و] خصلت، بعد از مرگش سود می‌برد: 1, فرزند صالح که برای او اسغفارکند؛ 2, قرآنی که از طرف او خوانده می‌شود؛ 3, چاهی را که حفر کرده است؛4, و درختی را که کاشته است [و مردم از آن و میوة آن استفاده می‌برند]؛ 5,[وقف کردن] و صدقه قرار دادن آبی که جاری ساخته است؛ 6, سنّت نیکویی که[پایه‌گذاری کرده است و] مردم بدان پس از او عمل می‌کنند.»


حدیث فوق می‌رساند که با وجود خصلتهای مذکور، دفتر اعمال انسان پس از مرگ مفتوح است و صدقات جاریه فوق هر روز به حساب اعمال او واریز می‌شود.

محمدعلی عمرانی
۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۸:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰